جدول جو
جدول جو

معنی سخت رو - جستجوی لغت در جدول جو

سخت رو
پررو، گستاخ، بی شرم
اخمو، کسی که اخم کند و چین بر ابرو انداخته و روی خود را درهم بکشد، متربّد، ترش روی، بداغر، عبوس، زوش، تندرو، عبّاس، ترش رو، روترش، عابس، اخم رو، دژبرو، تیموک، بداخم، گره پیشانی
تصویری از سخت رو
تصویر سخت رو
فرهنگ فارسی عمید
سخت رو
(سَ)
سخت روی. کنایه از مردم درشت و ناهموار. (آنندراج) :
جوان سخت رو در راه باید
که با پیران بی قوت بیاید.
سعدی
لغت نامه دهخدا
سخت رو
ترشرو، بداخم، زشت، گستاخ، بی شرم
تصویری از سخت رو
تصویر سخت رو
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سمن رو
تصویر سمن رو
(دخترانه)
سمن چهره
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سخت دل
تصویر سخت دل
دل سخت، سنگدل، بی رحم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سخت کوش
تصویر سخت کوش
کسی که کوشش بسیار کند، سخت کوشنده، بسیار کوشا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پشت رو
تصویر پشت رو
پشت آستر و رویه، وارونه، واژگونه، پشت و رو
پشت و رو کردن: برگرداندن و وارونه کردن جامه یا رویۀ لباس که پشت آن به رو بیاید، کنایه از خلاف واقع نشان دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زشت رو
تصویر زشت رو
دارای چهرۀ زشت، زشت صورت، بدرو، بدگل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سبک رو
تصویر سبک رو
تندرو، چابک، سبک رفتار، سبک پا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سنگ رو
تصویر سنگ رو
گستاخ، بی شرم، بی حیا، سخت رو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سخت سر
تصویر سخت سر
سرسخت، جان سخت، پرطاقت، لجوج
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سخت پا
تصویر سخت پا
پایدار، ثابت، با دوام
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سست رگ
تصویر سست رگ
تنبل، ناتوان، بی درد
فرهنگ فارسی عمید
کسی که از طرف مؤسسه یا گروهی دربارۀ کارها و درخواست های آن سخن بگوید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سخت رویی
تصویر سخت رویی
پررویی، بی شرمی، گستاخی
اخم، چین و شکنی که هنگام نارضایتی، عصبانیت یا فکر کردن بر پیشانی و ابرو می افتد، عبس، ترش رویی، تندرویی، تجهّم، عبوس
فرهنگ فارسی عمید
(سَ)
پررویی و سماجت. مقاومت. پایداری:
چو پی سست وپوشیده شد استخوان
دگر قصۀ سخت رویی مخوان.
نظامی.
نه زآن سرما نوازش گرم گشتش
نه دل زآن سخت رویی نرم گشتش.
نظامی.
چه بایداینهمه اندیشه کردن
نشاید سخت رویی پیشه کردن.
نظامی.
چو سندان کسی سخت رویی نکرد
که خایسک تأدیب بر سر نخورد.
سعدی.
تا بروی سخت ما صائب سر و کارش فتاد
توبه کرد از سخت رویی سیلی استاد ما.
صائب (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سخت دل
تصویر سخت دل
بی مهر و سنگدل، ظالم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اخم رو
تصویر اخم رو
ترش رو چین بر ابرو و پیشانی افکنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشت رو
تصویر مشت رو
یکی از گونه های مازریوم هفت برگ لوره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشت رو
تصویر پشت رو
واژگونه، وارونه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سخت سر
تصویر سخت سر
پایدار، استوار، خیره سر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سخت رویی
تصویر سخت رویی
پررویی و سماجت، پایداری، مقاومت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سپس رو
تصویر سپس رو
از پس رو تابع تالی پیرو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سخت کوش
تصویر سخت کوش
بسیار کوشا
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه چیزی سخت (مانند کمان) را تواند کشید، زحمتکش. آنکه مردم را به سختی کشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سست رگ
تصویر سست رگ
ناتوان ضعیف، کاهل تنبل، بی حمیت بی درد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سخن رس
تصویر سخن رس
زیرک، با ادراک و با فراست، زود فهم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سخت سری
تصویر سخت سری
ایستادگی، لجاجت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشت رو
تصویر پشت رو
وارونه، واژگونه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رخت شو
تصویر رخت شو
((ی))
آن که لباس ها را شوید
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سپس رو
تصویر سپس رو
((س پَ. رَ))
تابع، پیرو
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سخت کوش
تصویر سخت کوش
بسیار کوشا، پرسعی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سخت سر
تصویر سخت سر
((~. سَ))
استوار، لجوج، نام قدیم رامسر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سخت پا
تصویر سخت پا
پایدار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سست رگ
تصویر سست رگ
((~. رَ))
بی غیرت، بی حمیت، کاهل
فرهنگ فارسی معین